Jayeze Magazine
Description
You can find the best deals Coupons and win Cash prizes here in Iranian community in Canada
We introduce the best Iranian Businesses in Canada
Tell your friends
RECENT FACEBOOK POSTS
facebook.comTimeline Photos
New Issue Coming Soon... شماره جديد جايزه به زودى...
Jayeze Magazine
Timeline Photos
گپ و گفت وکنکاش فرهنگی جامعه ایرانی کانادا به بهانه حضور حامد بهداد(سوپراستار ایرانی) در دفتر مجله جایزه در تورنتــو | صفحه ۴ جایزه مهاجرت مفهوم خاص خود را در ذهن شنونده متبادر میکند اما عموما آنها که خود مهاجرت نکرده اند جامعه مهاجر را از بیرون می بینند و ذهنیتهای مختلفی از این مقوله دارند، اهل فرهنگ و هنر به واسطه حساسیت ها و دغدغه های گوناگون به دنبال خط سیر رشد فرهنگی جامعه مهاجر در شرایط پس از مهاجرت هستند و دیده ها و شنیده های خود را به مثابه تحلیل وضعیت فرهنگ جامعه موجود، یا جامعه ایرانی تورنتو، از منظرکارشناسانه خود نقد و بررسی می کنند. با این مقدمه به بهانه هفتمین حضور حامد بهداد، بازیگر صاحب سبک سینمای ایران، در تورنتو و اکران آخرین فیلمش «خانۀ دختر» در جشنواره دانشجویان دانشگاه یورک به درخواست امیر فیروز و کوروش نجفیان میزگردی در دفتر نشریه شکل گرفت و گفتگویی که در زیر می خوانید حاصل این نشست بوده است، الناز فرزدامهر مدیر اجرائی چهارمین جشنواره فیلم های ایرانی تورنتو نیز مرا در پیشبرد این گفتگو یاری کرده اند . شاهرخ : من فکر می کنم چیزی که ایرانیان خارج از کشور که مخاطب اصلی این نشریه هستند دوست دارند از تو شاید به عنوان کسی که در سینمای ایران بیشترین سفر را به کانادا و تورنتو داشته است ، بشنوند این است که جامعۀ ایرانی اینجا را چگونه دیدی؟ حامد: من فکر میکنم هنرمندان بسیاری هستند که بیشتر از من به کانادا سفر داشتند می توانم به آقایان دادگو و طهماسب اشاره کنم که اینجا زندگی می کنند و در رفت و آمد هستند. شاهرخ: درست است ولی وقتی که تو اینجا خانه و زندگی داری و دیگر شکل بازدیدکننده و مسافر نداری، اینجا خانۀ تو شده است و حتما دید کسی که از بیرون میاد و حالت بازدیدکننده و مهمان دارد با نگاه کسی که اینجا زندگی می کند متفاوت است. از این منظر میگویم که از سینمای ایران خصوصا در میان بازیگران من کسی را نمیشناسم که به اندازۀ تو به تورنتو سفر کرده و جامعۀ ایرانی رو از نزدیک دیده باشد. من این بحث رو شروع کردم که به نقطه ای برسم، از سال 2004 به بعد که به گونه ای میتوانم بگویم سفرهای شماها به اینجا بیشتر شد ذائقۀ مخاطب ایرانی تورونتو کمی تغییر کرد... حامد: چطور؟ شاهرخ: یعنی اینکه اگر برگردیم به سالهای قبل از سال 2000 برنامه هایی که حضور ایرانی ها در آن بیشتر بوده شمایل دیگری داشته اند، من یادم هست در برنامه ای که نقد و بررسی فیلم شما بود در سینمای empire theatre مردم تا سقف آسمان نشسته بودند که شما می پرسیدی صدای من به اون بالا میرسد.خوب پیشتر اینها نبود. این جلسات، این حضورها، ذائقه را کمی تغییر داد و میتوانیم این موضوع را از کلیکی که سریالهای ایرانی میخورد و توجهی که ایرانی کانادا بیش از بقیه به محتوای هنری تولیدات داخلی نشان میدهد، متوجه شویم. حتی تولیدات داخلی در خارج از ایران در تورونتو و لس آنجلس بیشترین مرکز توجه است، یعنی چه؟ یعنی اگر مثلا ده سال پیش آلبوم آقای ایکس خوانندۀ لس آنجلسی پرفروشترین آلبوم سال در خارج از کشور بود الان دیگر نیست. حامد: مثل چی؟ شاهرخ: آلبوم حسرت آقای اصفهانی در سال خودش در خارج از کشور خصوصا در کانادا پرفروشترین سی دی بوده است. حامد: الان چطور؟ شاهرخ: الان احسان خواجه امیری بیشترین فروش را در کانادا و آمریکا داشته است.فروش یک سالن سینمای فیلم سنتوری در کانادا برابر با 120 هزار دلار است . یعنی مخاطبی که 12 سال پیش که من مهاجرت کردم برای دیدن فیلم ایرانی باید میرفت Finch و Mccaven تو زیرزمین سینمای هندی ها یک سانس فیلم مارمولک را ببیند، الان برای دیدن فیلم ایرانی به EMPIRE THEATER و یا سینما یورک می رود و مثلا در سالن کناری فیلم جیمز باند و در این سالن فیلم فصل یخبندان در حال پخش شدن است. حامد: و این مربوط به رشد مردم کانادا است یا فعالیت فرهنگیانش؟ شاهرخ: اگر مخاطب وجود نداشته باشد، فیلم به هفتۀ دوم نمی-رسد. هفتۀ اول با شکست روبرو و برداشته می شود کما اینکه در سالهای دور افرادی که کارهای مربوط به فیلم انجام می-دادند با ضرر روبرو می شدند. نه جمعیت و نه استقبال اینقدر بود و نه شهر میزبان به فرهنگهای دیگر میدانی می داد الان کاملا به فرهنگهای مختلف میدان داده میشود ... الناز: سینماهای زنجیره ای اصلا به فیلمهای ایرانی اعتماد نداشتند در سالهای اول که شاهرخ کار می کرد بدون حداقل گارانتی اون فیلم رو قبول نمی کردند می گفتند چون غالبا فیلمهای ایرانی شکست می خورند باید حداقل گارانتی را پرداخت کنید چون یک سانس سالن ما را می گیرید که یک فیلم هالیوودی میتواند در آن اکران شود ولی الان بلافاصله بعد از اینکه برای سالن ایمیل میزند، جواب می دهند و فیلم را می پذیرند و روند معمول را انجام می دهند. حامد: و این به چه معنی است؟ شاهرخ: یعنی استقبال شده است. یعنی سالن دار سینمای خارجی می داند که دیگر نیازی به گارانتی نیست، چرا؟ چون میگفت من چطور به جای فیلم ایندیانا جونز سالن را به فیلم آقای قادری اختصاص بدم؟ من میتوانم فیلم ایندیانا جونز را در این سالن نمایش دهم و فروش تضمینی داشته باشم، چرا باید این کار را برای شما انجام دهم، من می گفتم ما مخاطب خودمان را داریم، قول می دهم که فروش خوبی داشته باشیم، می گفت باید گارانتی بدهید و یک هفته نصف سالن را پیشتر خریداری کنید تا اجازۀ اکران فیلم را بدهم و ما باید پول میدادیم. ولی وقتی اتفاقاتی مانند فیلم سنتوری و فیلمهای دیگر افتاد، فهمیدند که سینمای ایران مخاطب خودش را دارد مثل فیلم سعادت آباد که خودت در آن ایفای نقش کردی که جز فیلمهای خیلی خوب و پرفروش بود و استقبال خوبی از آن شد مثل فیلم به رنگ ارغوان. به رنگ ارغوان فیلمی بود که ما حتی یک صندلی خالی در سالن نداشتیم. حامد: چرا فیلم هفت دقیقه تا پاییز آنقدر با دافعه روبرو شد ولی در ایران استقبال خوبی از آن شد؟ الناز: قصۀ مهاجرت. مهاجران آنقدر در حین مهاجرت آسیب دیده اند که اصلا تحمل قصۀ تلخ را ندارند هر قصه ای که روی نقاط حساس آنها دست می گذارد ... حامد: فکر نمیکنم ارتباطی داشته باشند؟ همین الان هم هیچ تفاوتی بین مهاجرها و آدمهای داخل ایران وجود ندارد. الناز: چرا مهاجرها به دلیل سختی زیادی که کشیده اند آسیب پذیرتر هستند.ببین کسی که در ایران است در وطن خودش زندگی می کند حالا ممکن است اتفاقات سخت روزمره پیش بیاید ولی کسی که مهاجرت میکند به خصوص نسل اول مهاجر تا به شرایط و مکان جدید عادت کند خیلی آسیب میبیند جامعه در ابتدا مهاجر را به راحتی نمی پذیرد. نسل دوم و سوم یعنی بچه های ما راحت تر زندگی می کنند، چون کانادایی محسوب میشوند یا آنقدر سن کمی دارند که اصلا خاطرات بد یادشان نمی ماند. حامد: من میخواهم بگویم که به هر دلیلی نه مهاجر و نه در واقع کسی که داخل ایران زندگی میکند نباید سراغ فیلمهای سخیف برود، راجع به هفت دقیقه تا پاییز حرف نمیزنم، به هر حال همۀ ژانرها باید وجود داشته باشند، همه نوع غذا در رسانۀ فرهنگی و سینما باید وجود داشته باشد اما فکر می کنی فشاری که روی مهاجر است داخل ایران نیست؟ میخواهم بگویم که فیلم بد دیدن و فیلم سخیف دیدن .... الناز:سعادت آباد فیلم سخیفی نیست ولی اینجا مورد استقبال واقع شد. حامد:اجازه بده، من تایید میکنم که سطح فرهنگ در اینجا بالا رفته است. در هفتۀ فیلم دانشگاه متوجه شدم که ایرانی ها آدرس هم را پیدا کرده اند یعنی جمع شدن در جایی برای تئاتر دیدن، نمایش دیدن، کنسرت دیدن. در این هفتۀ فیلمی که اینجا بودم طرز تلقیم از ایرانیهای اینجا کمی عوض شد یعنی رفتار فرهنگی تر و انتخابی هوشمندانه تر برای فیلم دیدن، انتخاب کردن فیلمهایی که نشان می داد سینمای ایران را دنبال میکنند. اینکه چه اتفاقاتی برای سینمای ایران میفتد را دنبال میکنند. به هرجهت اگر مهاجرت و مسافرت آنها را خسته کرده است ما هم داخل ایران خستگی های بیشماری داریم، از هوای بد، از ترافیک، از عصبی بودن مردم، از معاش غلط یعنی میخواهم بگویم به هر دلیلی ما اجازه نداریم غذای بد فرهنگی بخوریم، بله کار بد تولید میشود و استقبال مردم در داخل و خارج از کشور واکنش خیلی بدی است. شاهرخ: حرف شما را کاملا قبول دارم، میخواستم به این نتیجه برسم که شما الان رسیدید؛ که خوراک ذره ذره ذائقه را عوض کرد. نمایش یک فیلم در شکست و روزهای سخت و اولیه ممکن است که در زیرزمین سینمای هندیها شروع شده باشد ولی به جایی رسید که ذائقه تغییرکرد، صف های سینما شلوغ شد و مردم برای جلسات نقد و بررسی تا نیمه شب نشستند و در این میزانسن بچه های جوان تر و دانشجوها در جلسات پرسش و پاسخ از شما چیزهایی یاد گرفتند، جرقه هایی در ذهنشان زده شد و الان می بینیم که سینمای ایران را دنبال میکنند، شما حتما در هفتۀ فیلم دانشجوها دیدید که این موضوع برایشان جدی است. حرفم این است که سال 2000 اینگونه نبود، این کار مداوم و حضور دوستانی چون شما، به بهانه های مختلف باعث ایجاد یک جرقه و تغییر ذائقه شده است، مقوله ی مهاجرت کمی پیچیده است. زیرا جنس و محتوای غربت و تنهایی و هجرت، حال و هوایی را ایجاد میکند که برای آثار جدی تراژیک حوصله ای نمی ماند و به تاریخ مخاطب ایرانی که نگاه کنیم نسبت به آثار سینمایی از ابتدا تا به امروز می بینیم که متاسفانه یا خوشبختانه آثار طنز و سرگرمی که فقط خنده آفرین و سرگرم کننده بودند در همه جای دنیا مورد توجه قرار گرفته است، این موضوع فقط در اینجا نیست، در داخل کشورمان نیز همینطور بوده است، یعنی شما الان می بینید آثاری که الان بیشتر مورد توجه قرار میگیرند و تودۀ عمده ای از مخاطبان را به خودش اختصاص میدهد طنز و سرگرمی است و یا از آن در وارد میشوند و مثلا آقای میرباقری از آن زبان استفاده می کند. حامد: من هم میخواستم تفاوت این دو رو بیان کنم چه ایرانی های خارج از ایران و چه ایرانی های داخل همه فیلم مصرفی نگاه می کنند، زیرا می خواهند ایام خوشی را با خانواده خود بگذرانند و حوصلۀ تمرکز ندارند. در اینجا دو برابر نهیب میخورد... ادامه در چاپ بعدی نشریه
Timeline Photos
طنز | صفحه ۳۱ جایزه لیدی گاگا و سیدخندان، جایزه! اولی: شنیدی لیدی گاگای سینمای ایران در «دید در شب» چه کرد؟! دومی: لیدی؟ دید در شب؟ گاگا؟! داره منکراتی میشه! اولی: اتفاقا صداقت سنجی ام کردن نه تنها که منکراتی نبوده بلکه منکر ندانستن ها و نشناختن ها و نخواندن ها هم نشده و با این همه رای آورده که صادق بوده... دومی: حالا این بابا که منکر نشده کی هست؟ اولی: بابا چرا تو انقدر ترک بازی درمیاری.... میگم سوپر استار سینمای ایران همون که میگن شبیه لیدی گاگا است، اومده تو برنامۀ رفیقت که مثل خودت اونم ترکه! و کلی دبدبه و کبکبه و این منم و این تنم و این عضلات گردنم! ... اصلا هم کتاب نمی خونم... فیلم نمی بینم... تاریخ سینما هم اصلا به من چه.... همۀ هوادارها هم میان فحش میدن ولی من می خندم، و تو اینستاگرام و فیس بوکم هم با همه مهربونم.... دومی: آخه تقصیر اون نیست تو غیر ینگه دنیا اول معرفی می-شی...بعد میری جلوی دوربین.... بعد اگه شانس بیاری ممنوع الکار میشی.....بعد که ممنوع الکار شدی، معروف می شی....بعد اگر دنبال رفع ممنوعیت بری معروفه میشی اگه نری معروف می مونی... تا پیشنهاد برسه. خدا رو شکر هم که پیشنهاد های پشت و جلوی صحنه همیشه با شرمانه است و به قول سید خندان، سینمای ما نجیب ترین سینمای دنیا است.متر و معیار این سینما کتاب و سواد و خلاقیت نیست فقط همین فرمولی که بهت گفتم... اولی:تازه کوئنتین تارانتینو هم تو مایه های حسین فرح بخش خودمونه!!! فرانسیس فورد کاپولا هم اصلا سید غلامرضا موسوی خودمونه که بهش می گن حاج کاپولا.... تازه فرق لنز 16 و 32 هم به من چه! من بازیگرم، دوربین گر! که نیستم....قرار بازی کنم، حالا کجا و چقدر و چه جورش رو خودم و مامی و ددی و هواداران می دونیم و بس... دومی: حالا اینهایی که گفتی راسته؟ اولی: این رو از تعداد هوادارا اندازه می گیرن!!.. دومی: چه جوری؟! آخه ... اولی: آخه تو رو چه به این حرفها، برو سرچ کن ببین وینچستر کی اسکار گرفته؟ دومی: اسکار ؟ مگه به تفنگ هم اسکار میدن؟!!!... اولی: اگه دست لیدی گاگا باشه شاید بِدِن،دیشب پریشب هم گلدن گلوب رو دادن... حالا شیشکی دیکاپریو بماند! دومی: شیشکی به کی؟... به جایزه؟ اولی:نه به نویسنده اش!! امضاء محفوظ بچۀ تبریز
Photos from Jayeze Magazine's post
سیمــای زن در ســـریال های ترکــی! نویسنده : امیر ششگلانی | صفحه ۱۴ مجله جایزه اگر معیار موفقیت در عرصه رسانه میزان استقبال مخاطبان باشد و آن هم در عرصۀ تولیدات تلویزیونی خصوصا در کشورهایی نظیر ترکیه که عمدۀ تلویزیون ها خصوصی و نیمه دولتی هستند، راز موفقیت سریال های ترکی و سود غیر قابل انکار این هنر و صنعت، از طریق صادرات به کشورهای اطراف و بازگشت میلیون ها یورو به چرخۀ تولید از دغدغه های اصلی مفسران و منتقدان موافق و مخالف این قبیل مجموعه های تلویزیونی بوده است و کماکان در محافل مختلف شاهد میزان توجه نزدیکان و آشنایان و اقوام به این سریال ها و شبکه هایی که به صرف نمایش این سریال ها متولد شدند و یا در پس زمینۀ فعالیت خود طرح راه اندازی شبکه تلویزیونی را در گرو خرید 3، 4 عنوان سریال و دوبله نسبتا مورد قبول به زبان فارسی و یا زبان های دیگر می دیدند، هستیم و شاید در آغاز باور پذیر نبود که فلان دکتر و خانم مهندس که از نزدیکان و اقوام و آشنایان است فاطما گل را دنبال می کند و انتظار تماشای قسمت های بعدی در روزهای آتی برایش دشوار است و ناچاراً بر روی اینترنت دنبال نسخۀ اصلی است که لااقل حتی اگر ترکی استامبولی را نمی فهمد از تصاویر و جاذبه های داستان عقب نماند و برای فلان خانم همسایه با پیش دستی خبر و سرانجام قسمت بعدی پخش نشده را طوری بیان کند که خانم همسایه به تلفن و شنیدار بسنده نکند و طلب تعریف حضوری و رخ به رخ داشته باشد که بر سر کریم و فاطما گل چه قرار است بیاید و در قسمت بعد چه رخ می دهد؟! این دایرۀ کوچک در آغاز این پدیدۀ نوظهور در عرصۀ نمایش خانگی به مدد ماهواره و بشقاب های تابناک بر سر پشت بام هایی که هیچ شباهتی به زندگی جاری و ساری در این سریال ها ندارد وسعت و رشد پیدا کرد تا به آنجا که عمۀ محجبه و نمازخوان راقم این سطور که سفرۀ ابولفضل و نذوراتش قطع نمی شود به دلیل دانستن زبان آذری و زندگی در ارومیه مجموعۀ پارامپارچا (از هم پاشیده) را روی ماهوارۀ ترکیه از کانال اصلی اینتراستار به زبان ترکی می بیند و قبل از دوبلۀ پرسنل تلویزیون جم و یا زیر نویس فارسی وب سایت هایی نظیر ترک دیزیلر، تا تهران و تورنتو مخابره می کند که بر سر گولسرن یا همان گوزل چه آمد! و در عصر برفی تورنتو در مطب دکتر ویرانی یکی از پزشکان خانوادگی کلان شهر تورنتو با اینکه ایرانی نیست اما عمدۀ بیمارانش خانواده های ایرانی هستند هم می شنوم که نقل محفل اتاق انتظار، تفاخر دلارا گل پینار و بدبینی های پی درپی اش به گوزل یا همان گلسرن سینه به سینه می گردد و در فراتر منشی دکتر که خیلی هم دوست داشتنی و بی شیله پیله است و نزدیک به دو دهه در همین پست شریف به جامعۀ ایرانی خدمت رسانی می کند، فاش می کند که در فاصلۀ یک ساعت تعطیلی ناهار مطب وقت نهار را به تماشای دنبالۀ سریال می گذراند آنهم به طوری که از شب قبل پیش از خواب ترتیب دانلود را داده که چاشنی نهار فردا ظهر را فراهم کرده باشد و می گوید نهار بدون جهان بیک ( بازیگر سریال از هم پاشیده) فایده ای ندارد! شرایط فرهنگی، جغرافیای حاکم بر جامعۀ ترکیه با خروجی سریال ها خیلی هم خوانی ندارد به زبانی دیگر این ترکیه ای که در سریال هایی نظیر اِزل و عشق ممنوع و حریم سلطان و از هم پوشیده می بینیم ترکیۀ باز تعریف شده و از فیلتر رد شده ای که همه یا عمدۀ جامعه زندگی خوب و لوکس و خدم و حشم و آشپز 24 ساعته در اختیار دارند، از مارک های معروف و معتبر دنیا، لباس و وسیلۀ منزل خود را تهیه نموده اند و آمریکا و اروپا رفتن برای عوامل داستان حکم راه امامزاده قاسم را دارد از تهران! همه این مجموعه¬ها در پس زمینه با توجه به برخورداری از سنایوهای عامه پسند و نسبتا خوب با در نظر گرفتن جایگاه روانشناسی مخاطب و آرزوهای طبقۀ متوسط و یا زیر متوسط رو به کمال در کشورهای همجوار ترکیۀ رو به پیوستن به اتحادیۀ اروپا را نمایش می دهند، نه ترکیه ای که در کوچه پس کوچه های لاله لی (محله ای در استانبول) هنوز زورگیری شغل دوم خیلی هاست و یا در کافه های محلۀ سیرک چی ممکن است به دلیل نپسندیدن صدای خواننده کافه ای را به هم بزنند...! راقم به صرف زندگی چندین ساله در استانبول و دانستن زبان و فرهنگ ترکیه هرگز منکر پیشرفت ترکیه فعلی نیستم و وجب به وجب استانبول را از تپه باشی تا دماغۀ زیتون زندگی کرده ام، اما همۀ استانبول در خانه های ویلایی و اشرافی و قصرهایی نظیر عدنان بیک عشق ممنوع و جهان گل پنار خلاصه نمی شود و شاید بیراه نباشد اگر بگویم بازیگران این قبیل نقش ها که همین نقش ها را ایفا کرده اند در زندگی واقعی هیچ شباهتی به لحاظ سبک زندگی با پرسناژها ندارند، البته این نکته در همۀ دنیا قابل اتفاق است اما اینکه تا این میزان لاکچری بودن سبک زندگی و تحقیر پنهان فقر از نگاه فقر سنتی و عقب مانده، کمی مرتبط با روانشناسی مضمونی سازندگان مجموعه ها است، که نمیتوان از آن گذشت. خانم های سانتی مانتال صاحب مد ولو اینکه مثل دلارا اهل تفاخر و خرد کردن دیگران باشند هم جذابند و در مقابل زن های محلۀ توپخانه (جنوب استانبول) یا مثل هاجر( زن همسایه) عقب مانده و احمق هستند یا مثل کریمان مشنگ و مرد رند و گداگشنه که برای یک پرس غذا آدم می فروشند!! و شخصیت های بینا متنی هم تعریف می شوند که دارای تنالیته تدریجی که مسیر توچخانه تا قصر را در ساختار این قبیل مجموعه ها بتوانند طی کنند و این مسیر فقر تا فخر برای تماشاگر عام باور پذیر و جذاب است (مانند گلسرن) و تماشاگر خاص را هم ساختار و رشد صنعت سینمای ترکیه تحت تاثیر قرار می دهد، سینمایی که تاریخ تحریف شده عثمانی را به ضرب و زور تکنیک و میزانسن های خوش ساخت و نورپردازی بی نقص با روند دراماتیک به خورد ما می دهد و یا دختر دهاتی گوسفند چران مطاع هوسرانی چهار جوان شهری به اصطلاح بچه پولدار می شود که دست به دست بگردد و در آخر بفهمیم چوپان فرشته سیما باکرۀ فضولی بوده که حضور در جشن عروسی اشرافی های شهری به عنوان مستخدم تا بدانجا پیش رفته که صبح فردا پیکر نیمه جانش را زنی کنار ساحل می یابد که تقریبا همه شب را مورد سوء استفاده جنسی بوده است (فاطما گل نقل به مضمون) رشد صنعت سیما و ظهور بازیگران قدرتمند فعلی نیز از توانمندی های این مجموعه ها به حساب می آید. بازیگرانی که به اقتضاء فرصت با نام های واقعی و صفحات کاربری شان در فضای مجازی به شما معرفی خواهیم کرد. ادامه دارد... ابرو اوزکان (Ebru Özkan) ابرو اوزکان از بازیگران سرشناس ترکیه است که برای فیلم های خاطرات باد (2015)، درخت چنار (2011) و بانوی مزرعه (2009) شناخته شده است. در 18 نوامبر سال 1978 در آنکارا به دنیا آمده است و مدت زیادی را در استانبول گذرانده ،او بازیگر نقش دلارا در سریال «از هم پاشیده» است. قد 173 سانتی متری و وزن 50 کیلوگرمی، به وی فیزیک و اندام مناسبی بخشیده و اجازه داده تا در زمینه مدلینگ هم فعالیت داشته باشد. facebook.com/ebruozkanofficial instagram.com/ebruozkan نورگل یشیلچای بازیگر فیلم و تئاتر سرشناس ترک، در 26 مارچ 1976 به دنیا آمد و 39 سال سن دارد. او در دانشگاه آنادولو در شهر اسکیشهیر ترکیه به تحصیل تئاتر پرداخت و پس از فارغ التحصیلی در چندین تئاتر نقش اصلی را ایفا کرد از جمله نقش «افلیا» در «هملت». علاوه بر تئاتر، در چندین سریال درام و پر طرفدار ترکیه از جمله «عشق و جزا» نیز بازی کرده است. همچنین در سریال «از هم پاشیده» بازیگر نقش «گلسرن» است که در ایران به واسطۀ ترجمۀ به نام گوزل شناخته شده است. همسر سابق او چِم اوزر و فرزند آنها عثمان نجات اوزر است. facebook.com/nurgulyesilcayy instagram.com/nurgulyesilcayy
Photos from Jayeze Magazine's post
مجله جايزه به پنج نفر اول ثبت نام در قرعه كشى مجله جايزه ٢ بليط مجانى براى فيلم پدر آن ديگرى "امشب" ساعت ٧ اهدا ميكند. مجله در مراكز ايرانى موجود است اگر به مجله دسترسى نداريد كد اين ماه در عكس ها ضميمه شده. در jayeze.ca قسمت ثبت نام براى قرعه كشى برويد و لطفا تلفن تماس خودتان را هم ذكر كنيد.
Timeline Photos
نقش مـــد و لبــــــاس در پیشـــبرد شخصــیت افراد به سـوی موفقیت مجله جایزه صفحه ۱۱ نشریۀ جایزه فرصتی را فراهم کرده است که خوانندگان عزیز از این پس در جریان به روزترین تغییرات مد، لباس و سبک زندگی قرار بگیرند. به همین سبب از من خواسته شده تا به واسطۀ تحصیلات، تجربه و سالهای متمادی فعالیت در زمینه های طراحی، اجرا و برندینگ صفحات حاضر را با مناسب ترین مطالب در معرض دید علاقمندان قرار دهم. برند ElEhr حاصل تجربیات مختلف من در سال ها همکاری با کمپانی های معتبر مد در آمریکای شمالی و کشور ترکیه است و بدین وسیله سعی کردم تا خدمات نوینی را در راستای دانش و تحصیلات مرتبط خود به علاقمندان ارائه دهم. یکی از اصلی ترین انگیزه های ایجاد برند ElEhr این است که اشخاص با توجه به موقعیت شغلی و اجتماعی خود، آراسته شوند و لباس ها در خور شخصیت، فیزیک، روحیه و شغل افراد طراحی شوند. همواره دغدغۀ اصلی من در طراحی محل سکونت استفاده از داشته ها همچون وسایل خسته کننده و یکنواخت و حتی دور انداختنی بوده تا به مدد تکنیک های اروپایی همان وسایل را تبدیل به وسایل شیک و جدیدکنم، که در فراتربه ارتباط میان طراحی لباس و محل سکونت خواهم پرداخت و اینکه شاید خودمان باور نکنیم که با نوآوری به جای دورانداختن یک وردنه میتوانیم از آن به جای جاکلیدی استفاده کنیم. از اینکه نشریۀ جایزه ترجیح داد به جای پرکردن صفحات خود با کپی برداری از مطالب اینترنتی و استفاده از دنیای مجازی در این زمینه، این صفحه را به متخصص مد و لباس بسپارد تا مطالب اختصاصی تولید شود و انتشار یابد و به حوزۀ هنر نگاهی اینچنین داشته، تشکر می کنم و امیدوارم من و شما بتوانیم از فرصت حاصل شده بهترین استفاده را ببریم. در صورت تمایل به آشنایی با برند ElEhr به نشانی های زیر مراجعه فرمایید. بخش اول: « ارتباط نحوۀ لباس پوشیدن و شخصیت افراد» تا به حال به این موضوع اندیشیده اید که لباس ها و شخصیت ها چرا و چگونه به یکدیگر مرتبط شده اند؟ ارتباط بین این دو چیست؟ هر کسی که دوره ای از رفتار شناسی پایه ای را گذرانده باشد میتواند تصدیق کند که روانشناسی مملو از نظریه ها است، و بسیاری ار آنها با یکدیگر متناقض هستند، نظریه هایی در مورد اینکه افراد چرا و چگونه فکر ، عمل و احساس می کنند و چطور به یکدیگر و محیط اطرافشان مرتبط می شوند. از نظریه های روانکاوانۀ فروید و یونگ تا تفسیر رفتاری اسکینر و راجرز، مکاتب مختلف فکری روانشناسانه همواره کوشیده اند تا این سردرگمی و انگیزه های اغلب بسیار متنافض در پس رفتارهای انسانی را شرح دهند و متاسفانه غالبا به نتایج واقعی ناچیزی دست پیدا کرده اند. با وجود دسترسی راحت، دقت در جمع آوری اطلاعات و جزئیات در داده های کسب شده دربارۀ این موضوع و مزیت های شگفت آور آن، حتی خبره ترین کارشناس ها با هیچ درجه ای از قطعیت نتوانسته اند توضیح دهند که چرا و چگونه هر یک از ما مجموعه ای خاص از ویژگی های فکری، عاطفی و معنوی هستیم، که این ویژگی ها در تمامیت ما هستند و آنها را رشد می دهیم؛ این ویژگی ها می گویند که ما چه کسی هستیم و چگونه خود را به دنیا نشان می دهیم. چگونه این ارتباط را توضیح دهیم در حالیکه روانشناسی مدرن هنوز و شاید هرگز توضیح جامع و کاملی برای رفتار ما ندارد، یک اصل پذیرفته شده در تقریبا تمام مکاتب فکری این است که جنبه های فیزیکی نحوۀ ارائه خود به دنیا، بازتابی روشن و به طور قابل ملاحظه ای صادقانه است از آنچه ما هستیم یا می خواهیم باشیم. هنگامیکه اجداد ما در غارها ساکن بودند، صرفا به چند دلیل شروع به پوشیدن لباس کردند. تنها سفری کوتاه به اعماق تاریخ نشان می دهد که چگونه نژاد بشر به سرعت لباس و دیگر ابزار ابراز سلیقه را به عنوان وسیله ای برای ایجاد هویتی منحصر به فرد، هم تراز کردن خود با یک گروه و طبقه، طرح وضعیتی اجتماعی، جذب جنس مخالف توام با جلوه گری یا هزاران بازتاب دیگر از ارزشها، انتخابات و احوال شخصی شناختند . از آنجایی که مد و نحوۀ لباس پوشیدن ایده ای کلی از طرز تفکر افراد و حداقلی از شخصیت آنها را نشان می دهد، به لحاظ تاریخی مد به شخصیت افراد مرتبط شده است.شخصیت افراد مسئولیت بزرگ و خطیری را بر عهده دارند، زیرا نشان دهندۀ خود واقعی هر فرد است. نحوۀ لباس پوشیدن می تواند در بیان درونی ترین افکار، احساسات و لطافتها موثر واقع شود. کافی است بدانید چه و چگونه لباسی بپوشید. گاهی از اینکه مجبور هستیم به سبب مکانی که در آن هستیم لباسی را بپوشیم که با سبک زندگی ما متفاوت است، احساس خوبی نداریم. به زبانی ساده مد، ظاهر، سبک و ویژگیهای ما است. مد و شخصیت به هم مربوط و تکمیل کنندۀ یکدیگر هستند. هنگامی که به شخصی خوش لباس می نگرید با خود فکر می کنید که آیا آن لباس را خودش دوخته یا لباس است که انقدر متناسب تن اوست؟ اکثر اوقات رنگ ها نشان دهندۀ حال روحی افراد است. افراد معمولا پس از انتخاب لباس، رنگ را با توجه به حال روحی خود انتخاب می کنند، هیچکس نمی تواند هنگامی که خوشحال نیست، لباس زرد، سبز یا قرمز بپوشد. افراد غمگین معمولا رنگهای تیره و افراد مضطرب رنگهای آرامش بخش را انتخاب می کنند. در دنیای روانشناسی که بسیاری از آنچه درون روح و روان هر فرد می گذرد به دقت در پس ضمیر محافظ، عادتهای رفتاری، و هنجارهایی که از سوی جامعه دیکته شده ، پنهان است، شیوۀ آراستن ما، از لباسی که می پوشیم تا مدل مو و آراستن بدنمان تنها یکی از شاخص های روشن اندکی است که شخصیت افراد و تصویر ذهنی آنها و در دراز مدت حتی دید آنها نسبت به دنیا را نشان می دهد. به معنی واقعی کلمه، ما لباس می پوشیم تا دیگران را تحت تاثیر قرار دهیم، تا به دنیای پیرامون خود اعلام کنیم چه کسی هستیم و می خواهیم که دنیا ما را چگونه ببیند. جاذبه هم برای مرد و هم برای زن موضوعی بصری است. آنها یکدیگر را از روش لباس پوشیدن و راه رفتن و مانند اینها، قضاوت می کنند. انتخاب لباس با توجه به موقعیت، زمان و حال روحی بازتابی است از سلیقۀ فردی. نحوۀ انتخاب لباس بدون برنامه ریزی انجام می شود و خود فرد نیز متوجه آن نمیشود مگر اینکه کسی به آن اشاره کند و در مورد خوشی یا ناراحتی او بپرسد. مد الزاما به این معنی نیست که فرد مجبور است چیزی که رایج است را بپوشد بلکه موضوعی است مرتبط با تفکر و ادراک هر فرد. اگر چه که باورها در لباس خلاصه نمی شوند اما جلوه ای از باور، مسلک، شعور هر فردی در لباس او و در فراتر در انتخاب لباس او است. به طور مثال، لباس لیلا حاتمی هنرپیشۀ نامدار در مراسم اسکار و فستیوال کن و .... همۀ افراد دوست دارند خاص و منحصر به فرد باشند برای این منظور روش ها و طراحان متعددی وجود دارند که به افراد کمک می کنند تا به نحوی که دوست دارند و مناسب شخصیت و هدف آنهاست لباس بپوشند. علاوه بر آن، در پس آنچه که افراد می پوشند داستانی نهفته است. به سادگی نمیتوان این داستان را در نگاه اول متوجه شد. به دست آوردن سبک و مد نیازمند زمان، مطالعه و یا پیروی از طراحان صاحب سبک است. از آنجایی که لباس یکی از راه های قضاوت شخصیت و حالت روحی افراد است، زمان گذاشتن برای انتخاب لباس و ظاهر شدن با سبکی خاص، موضوع مهمی است که باید در نظر گرفته شود. متاسفانه باور غلطی در میان افراد شکل گرفته است که خوش سلیقه گی را شرط لازم و کافی مد می دانند، باید بدانیم که خوش سلیقه بودن تنها موهبتی ذاتی و داشتن شم زیبایی شناختی درونی است و نمیتوان صرفا با تکیه بر آن و بدون مطالعه و کسب دانش لازم به صنعت مد روی آورد. همانطور که در زندگی روزمره افراد در هر زمینه ای به متخصص مراجعه می کنند، خوب است که برای درست ظاهر شدن، منحصر به فرد بودن و درخشیدن در هر مجلسی از متخصص مد و لباس کمک بگیرند به بیانی ساده هر فردی میتواند طراح لباس خود را داشته باشد. در نظر داشته باشید که وظیفۀ طراح لباس، طراحی لباس در خور شان و شغل افراد با در نظر گرفتن شخصیت و علائق آنهاست و به هیچ عنوان قصد تحمیل نظر خود را ندارد. شخصیت فرد از طریق سبک و مد او نشان داده می شود خواه غیر رسمی، کلاسیک، رمانتیک یا بسیار به روز باشد. بیشتر اوقات شخصیت و مد با نحوۀ زندگی افراد متناسب است و گاهی هم نیست، به طور مثال شخصی که در مراسم اسکار با کاپشن حضور پیدا کند، ولی فیلمش در میان فیلم های نامزد جایزه باشد و یا خوانندگان مشهوری که در روی صحنه می درخشند، در زندگی روزمره ممکن است با شلوارک و تی شرت در شهر ظاهر شوند! اما با آنچه که می پوشیم چه می گوییم؟ قدرت لباس پوشیدن چگونه عمل میکند؟ به طور حتم همۀ افراد کارشناس سبک و روش لباس پوشیدن نیستند. همۀ ما می دانیم که چه دوست داریم و شخصیت ما در انتخابهای فردیمان نفوذ می کند، ولی چگونه می توانیم حتی کمی در مورد اینکه نحوۀ لباس پوشیدن ما میتواند دیگران را تحت تاثیر قرار دهد، مطمئن شویم؟ یا بالعکس، چطور ظاهر افراد می تواند بدون دخالت شناخت و آگاهی ما، نظرمان را تحت تاثیر قرار دهد؟ در کمال تعجب، دست یافتن به پاسخ این پرسشها آنقدرها هم سخت نیست. همان تحقیقی در مورد رشد شخصیت که اطلاعات بسیاری را برای ما فراهم کرد، هر چند که نتایج محدودی به دست آورد، کمک می کند تا تشخیص دهیم بازتاب نحوۀ لباس پوشیدن و شخصیت ما برای دیگران چگونه است. در شمارۀ بعدی در مورد سبک های لباس پوشیدن که امروزه محبوب هستند و نوع اطلاعاتی که افراد با پوشیدن آنها انتقال می دهند، بحث می کنیم. الناز فرزادمهر Elnaz@jayeze.ca
Timeline Photos
بهترین عاداتی که موجب کاهش وزن شما می شود آنچه درصفحه ۷ مجله جایزه می خوانید... مدتی قبل، من و چند تن از همکارانم تصمیم گرفتیم هر عادتی را که تا به حال در جهت از دست دادن چربی اضافه برای خود یا مشتریانمان به کار گرفتیم، هر چند جزئی، بنویسیم. در چهار روز ما لیستی شامل 167 مورد داشتیم. واقعا خیلی زیاد بود! به تازه-گی از آن پنجاه مربی خواسته ام تا نگاه مجددی به آن لیست داشته باشند و مهمترین عادت برای وزن کم کردن را انتخاب کنند. و این عادت در لیست نبود!! بهتر است که بگویم تعریف واضح و روشنی از «عادت» وجود ندارد. فکر میکنم همه موافق هستیم که عادت چیزی است که شما به طور منظم انجام می دهید، ولی با توجه به تعریف روانشناسانۀ آن، عادت باید به طور خودکار و بدون فکر کردن به آن انجام شود. به همین دلیل شناسایی عادات خودتان بسیار سخت است. چطور می¬توانید به چیزی که بدون نیاز به تفکر انجام می دهید، فکر کنید؟! احتمالا به همین دلیل ما این عادت را از قلم انداختیم و دقیقا به همین علت این عادت بسیار برای کاهش چربی مهم است. ببینید همۀ عادت ها به محرک نیاز دارند، یادآوری کوتاهی که می گوید « ببین، باید همین الان این کار را انجام بدهی». آنها همچنین نیازمند پاداش نیز هستند، یادآوری این موضوع که کاری که انجام دادید، کار خوبی بوده است. اما شناسایی این موارد توسط خودتان واقعا کار سختی است زیرا رویداد آنها در ضمیر ناخودآگاه ما انجام می شود. به راستی دشوار است که محرکهای جدید را به یاد داشته باشید و علاوه بر آن پس از انجام آنها به خودتان پاداش دهید. عادت کردن کار ساده ای نیست ولی این یکی عادتی است که تمام آن 167 عادت دیگر در لیست ما را آسان می کند. بنابراین این عادت به عنوان عادت شماره 1 برای وزن کم کردن انتخاب شد: «افرادی را بیابید تا در این سفر شما را همراهی کنند» تغییرات دائمی سبک زندگی، در روابط بین افراد اتفاق می افتد.شکل گیری این عادت ها می تواند در ارتباط با جفت ها، مربی، دوستان، خانواده، همکاران، دیگر افراد ناشناس در جلسات، یا کارمندان جدیدی که به شما در سپاه تفنگداران دریایی پیوسته اند باشد؛ عادت های جدید هنگامی که افراد با یکدیگر هستند و به هم کمک کنند، شکل می گیرد. پیدا کردن محرک های جدید برای خودتان سخت است ولی یافتن افراد دیگر آسان است. دشوار است به یاد داشته باشید تا به خودتان پاداش دهید، ولی تشویق کردن دیگران آسان است. گنجاندن غذاها، فعالیت ها و مراحل جدید در سبک زندگی ای که به آن عادت کرده اید کار دشواری است ولی تماشا کردن و یاد گرفتن از گروهی که در تلاش برای رسیدن به مقصد با شما هم سفر و هم مسیر هستند بسیار آسان تر است. حتی همکاران من که همگی کارشناس این امور هستند، برای حل مشکلات به کمک یکدیگر نیاز دارند. من این عادت را که مهمترین عادت است «ایجاد انجمن پایداری» می-نامم و این امر می تواند به بزرگی تعهد در استخدام کردن مربی یا به سادگی صحبت کردن با دوستانتان در مورد آنچه که برای کاهش وزن انجام می دهید باشد. هر آنچه که می توانید در به اشتراک گذاشتن آموخته ها، برنامه ها، یادآوری ها، و پاداش دادن ها انجام دهید موجب می شود که موارد کمتری برای نگرانی داشته باشید. پس اگر می خواهید سریع تر وزن کم کنید به دنبال دوستانی باشید که عادات غذایی و ورزشی درستی دارند. منبع: blog.myfitnesspal.com ترجمه و ویرایش: گلناز قائم مقامی Golnaz@jayeze.ca
Jayeze Magazine
گفتگويي متفاوت با حامد بهداد و ...
Timeline Photos
February Magazine Cover page
Jayeze Magazine's cover photo
Jayeze Magazine
Jayeze Magazine New Logo
PICTURES BY OTHER USERS ON INSTAGRAM
awardmagazinetoronto,jayezemagazine,hamedbehdad,awardmagazine,iraniancanadiancommunity,februaryissue2016,iraniansuperstar
#hamedbehdad #iraniansuperstar interview #jayezemagazine #toronto #februaryissue2016 #iraniancanadiancommunity #awardmagazine Now available in Toronto Canada🇨🇦